السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی
السلام علی المهدی الذی وعد الله عز وجل به الامم
السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین
السلام علیک یا ابا الفضل العباس
طلبه اي تعريف ميکند: من يکروز در نجف به دکان سبزي فروشي رفته بودم، ديدم مرحوم قاضي خم شده و مشغول کاهو سوا کردن هستند، ولي بالعکس معهود، کاهوهاي پلاسيده و آنهائي که داراي برگهاي خشن و بزرگ هستند را بر ميدارند. -
من کاملا متوجه بودم، تا مرحوم قاضي کاهوها را به صاحب دکان دادند و ترازو کرد، و مرحوم قاضي آنها را زير عبا گرفتند و روانه شدند.من در آن زمان طلبه ي جواني بودم و مرحوم قاضي مرد مسن بود. به دنبالشان رفتم و عرض کردم: -
آقا من سوالي دارم.شما بعکس همه، چرا اين کاهوهاي غير مطلوب را سوا کرديد؟!مرحوم قاضي فرمودند: -
اين مرد فروشنده شخص بي بضاعت و فقيري است، و من گاهگاهي به او مساعدت ميکنم، و نميخواهم چيزي به او بلاعوض داده باشم تا اولا عزت و ابرويش از بين برود و ثانيا خداي نا خواسته عادت کند به مجاني گرفتن و در کسب ضعيف شود. -
و براي ما فرقي ندارد کاهوي لطيف و نازک بخوريم يا از اين کاهوها، من ميدانستم که اين کاهوها خريداري ندارند، و ظهر که دکان خود را ميبندد آنها را بيرون خواهد ريخت، لذا براي عدم تضرر او مبادرت به خريدن آنها کردم.. ( مهر تابان. ص 32)
)))
:: برچسبها:
نجف ,
قاضی ,
فقیر ,
مساعدت ,
,
|